دل شکسته

"اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست"

دل شکسته

"اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست"

کاش...

خسته ام...خسته...

خسته از نبودنت...

از میهمانی پریشب هیچ چیز نفهمیدم به جز کمبودت!!!

فقط دلم می خواست زانوانم را بغل بگیرم و اشک بریزم!

در حالی که همه شاد بودند...همه می خندیدند...

کاش دستت را دراز می کردی و مرا از این منجلاب بیرون می کشیدی...

کاش سرم فریاد می کشیدی...دعوایم می کردی...اما بودی...

کاش سرم فریاد می کشیدی و می گفتی:"درس بخوان"

و من در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، به آرامی می گفتم:چون تو می گویی چشم...چون تو ازم میخواهی باشد...

فقط یک شرط دارد ... آن هم بودن توست...

و تو با آرامش دستانم را در دست می گرفتی و با همان صدای خش دارت که خیلی دوستش دارم، می گفتی:"هستم ... تا آخرش هستم ... خیالت راحت باشد... 

کاش ها زیادند ... آنقدر که حتی در فکر هم نمیگنجد!

ولی افسوس که هیچ کدامشان هیچگاه اتفاق نمی افتد...

  

نظرات 14 + ارسال نظر
افسانه چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت 03:35 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلامــــــــ

خیالت راحت ...

این آدمها ، این لبخند ها ...

هیچ کس و هیچ کدام ...

وفاداری ام به " تو " را سست نمی کند!

دلت قرص

سمانه پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://samanehshiry.blogfa.com/http://

سلام من شما رو لینک کردم شما هم منو به اسم ارزوهای دوست داشتنی من لینک کن.
دوستت دارم.

سلام.
چشم با افتخار!
همچنین!

محبوبه پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://mardshisheie.blogfa.com/

سلام
روشنک عیدت مبارک فک کنم عیدتوهم مثل عیده من تلخهکاش نباشه کاش مال تواین طورنباشه

کاش ها زیادند ... آنقدر که حتی در فکر هم نمیگنجد!
ولی افسوس که هیچ کدامشان هیچگاه اتفاق نمی افتد...

شنبه، هم عید منه، هم عید اون!
ولی این اشتراکه به جای این که خوشحالم کنه بیشتر میسوزونتم.
بیشتر باعث ناراحتیم میشه!
من و اون اسما دختر عمو، پسر عموییم و اون اصلا منو نمیشناسه!
این درد داره دیگه! نه؟

سمانه پنج‌شنبه 11 آبان 1391 ساعت 08:24 ب.ظ

ممنون عزیز دلم.حتما بیا به وبم. دوس دارم باهم درد و دل کنیم.

حتما گلم سر میزنم!

تارا یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://taratanha.blogfa.com

سلام روشنک جونم
تو جزء ساداتی
پس حسابی عیدت مبارک
گرچه معلومه حسابی غصه داری
کاش یه روز حال دل هممون خوب شه

ممنونم دوست جونم.
عید تو هم مبارک باشه!
کاش...

آذین دخت سه‌شنبه 16 آبان 1391 ساعت 06:28 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
عشقم چطوری؟؟؟؟خوبی/؟؟؟؟؟؟کلاسم کنسل شد تا رسیدم خونه اومدم پیش تو
کاش بود ک میومدم پیشت هم از تو عیدی میگرفتم و هم از اون
حالالا جاش منم میتونم سرت داد بزنم بگم پاشو برو سر درستاااااااااااا!!!!!!!!!
خواستی بگو تعارفم نکن!!!!
راستی امروز موقع برگشتن توی مترو منو و خوشگل دانشکامون با هم توی واگن بودیم....فکر کن
ولی من مثل بوق نشستم اونجا و هیچی نگفتم!!!!البته اونم خیلی روابط عمومیش پایینه باید خودم یادش بدم!!

سلام دوست جونم.
خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی که اسمت رو دیدم!
کاشکی بود... کاشکی بود آذین...
پس از این به بعد حواست باشه کدوم واگن میره، که بری همون واگن و کم کم روابط عمومیش رو ببری بالا!

سلام.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.

سلام.
خواهش میکنم عزیزم.
شما هم همینطور!

آذین دخت چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 01:34 ب.ظ

از تمام دنیا همین یک پنجره برایم کفایت میکند تا ...
هزاران هزار بار نیامدنت را به انتظار بنشینم ..
همه چیز زود شروع شد
عاشقی !
دلتنگی !
رفتن تو …
اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ؟
عشق تو در من !

mina چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 03:52 ب.ظ http://5238488.limooblog.com/

سلام...متنت عااااااالی بود...بازم بیاپیش من...یاعلی...

سلام ممنون.
حتما!
یاعلی.

آذین دخت چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 07:33 ب.ظ

روشنک جونم درود بر تو!!!
خوبی نفس؟؟ببین دارم هی میام وب تو و هی پشت سر هم واست کامنت میزارم...از بس دوستت دارممممم

آره!
کولاک کردی کلا!
فدای دوست جون خوشکل خودم بشم الهی!

ایرانی چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 07:44 ب.ظ

روشنک دلم هم برای تووهمه ی دوستان ماه رمضون تنگ شده
آذینم بددلتنگشم

منم همینطور عزیزم!
شبای ماه رمضون شبایی بود، که دیگه نظیرش نمیاد!

اریساوپارسا چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

چه خاله ی بدی بمانگفته بودجزساداته گریهههههههه

خالتون به بقیه هم نگفته بود جزو ساداته!
اونا خودشون فهمیده بودن!(حالا من گریه کنم که شما ها نفهمیده بودید؟)

آذین دخت چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت 10:46 ب.ظ

وای واای..حالا واای وای!!!(لطفا با ریتم آهنگ بخونید!!)
اول اینکه زینب جووووووووووووووووونم دلم برات تنگ شده کلی...این هواااااااااااااااااا(خودت دستاتو تا جایی ک میشه وا کن شرمنده کارامو ب تو محول میکنم!!)
دوم اینکه روشنک جونم(لطفا لوس بخونش کمی هم بکشش)اون کسی ک بهت گفتم توی دوستات هس درضمن منو هم میشناسه اما یا من دارم ناجوانمردانه پیرمیشم و الزایمر گرفتم یا اون همینجوری خوشش اومده ازمو میخواد باهام دوس شه!!!!حالا کدوم گزینه؟؟؟؟

والا آذین من نفهمیدم چی میگی!
خب ازش بپرس از کجا میشناستت؟
شاید مثل من میشناست!
نمیدونم والا!
اگه میشناسه، حتما آلزایمره، چون همینجوری خوشش بیاد که نمیتونه بشناستت! اسمت رو که نمیدونه!

اذین دخت پنج‌شنبه 18 آبان 1391 ساعت 12:38 ق.ظ

وا روشنک المانی ک حرف نمیزنم،کجای حرفمو نفهمیدی بگو تا برات زیرنویس فارسی برم
میشناسه چون قبل از این که تغییرهویت بدم!درخواست داده بود
منم ازش پرسیدم منو از کجامیشناسه ولی ج نداد
حالاولش کن خیلی مهم نیس شما بگوببینم چرا الان سر درست نیستی؟؟
(ستاد ضدحال زنی و دپرس کردن حال دیگران!!!)

اون اولش رو اشتباه زدم که نمیفهمم چی میگی!
چون اولش نفهمیده بودمُ ولی بعدش فهمیدم!
درس چیه بابا؟ دوستان رو بچسب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد